بعد از بازی تیم والیبال ایران برابر ایتالیا و هجوم کاربران ایرانی به صفحه فیس بوک “زایتسف” بازیکن کلیدی تیم ایتالیا، این روش ابراز نظر!! (بخوانید توهین) رواج پیدا کرد و در مخالفت فابیوس در نشست ژنو ۲ ادامه پیدا کرد. این رفتار در شب قرعه کشی جام جهانی و اعلام همگروهی ایران با مهم ترین رقیب خود در گروه، آرژانتین به اوج خود رسید. به طوری که خبر هجوم کاربران ایرانی به صفحه فیس بوک “مسی” از مرز رسانه های اجتماعی فراتر رفت و به روزنامه های داخلی و خارجی و حتی صدا و سیما هم کشیده شد.
پس از این نوع برخورد کاربران، تحلیل ها و نظرهای زیادی در رسانه های اجتماعی و رسمی ارائه شد. برخی این مسئله را بی اهمیت و تأکید بیش از حد روی آن را بزرگ کردن مسئله ای کوچک می شمردند و برخی این حرکت را مایه تنزل اعتبار فرهنگی ایران می دانستند.
مراجعه بیش از حد و درگیر کردن عده زیادی از کاربران با مسئله صفحه “مسی” در فیس بوک به یک شکل خاص از فرهنگ ما باز می گردد. اگر در خیابان تصادفی شکل بگیرد یا صدای فریاد دو نفر در حال نزاع شنیده شود ما چه عکس العملی نشان می دهیم؟ حتما با ترافیک هایی که برای بررسی دقیق صحنه تصادف توسط ماشین های عبوری یا ازدحام تعداد زیادی از مردم برای دیدن یک صحنه نزاع در خیابان، برخورد داشته اید. عمده هیجان این رخدادها، به آب و رنگی است که مردم با هجوم به سمت محل حادثه به آن می دهند. “چی شده؟” “سر چی دارن دعوا می کنن؟” “کشته هم داشته؟” و … سؤالاتی است که مردم با هجوم یه سمت محل حادثه در پی رسیدن به پاسخ آن هستند. در فقره اخیر هم، عمده مراجعاتی که به صفحه “مسی” صورت می گرفت، صرفا اطلاع از رفتاری بود که کاربران ایرانی در آن صفحه انجام داده اند. همین سرکشی باعث می شد تا با خواندن چند کامنت، وسوسه یک لایک به یک کامنت و رد و تأیید نظرات سایر کاربران هم ایجاد شود.
اما نکته بعدی، عدم موضع گیری کاربران در برابر حملات قبلی بود، اگر در مورد حمله به صفحه زایتسف یا فابیوس، این حرکت توسط سایر کاربران مذمت می شد (که شد اما بسیار کم رنگ) احتمال تکرار این مورد آخر کمتر می شد.
مورد پایانی، محدودیت دسترسی به شبکه های اجتماعی بود؛ اینکه محدودیت دسترسی تا چه حد در بی هدف بودن رفتار کاربران تأثیر گذاشته و آیا اگر محدودیت ها نبود، کاربران رفتار شایسته تری از خود نشان می دادند یا نه.
با این مقدمه فردای شبی که کاربران ایرانی به صفحه مسی حمله کردند، سؤالی را برای سه فعال رسانه های اجتماعی ارسال کردم. آنچه در ادامه می خوانید، پاسخ دکتر حسین امامی، دکترای ارتباطات، مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانههای نوین است به سؤالات حرفه؛ روابط عمومی است. در پست های بعدی نظرات دیگر کارشناسان این امر منتشر می شود.
تحلیلی بر رفتار ناشایست اخیر کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی
“کاربران برای ورود به فضای مجازی و استفاده از شبکه های اجتماعی نیاز به آموزشهایی دارند. مثل کودکی که پدر و مادر، برای عبور از خیابان به او آموزش میدهند تا ابتدا به سمت چپ و بعد به سمت راست نگاهکنند، باید به کاربران آموزش نحوه حضور و رفتار در شبکههای اجتماعی را هم بدهیم. تاکنون نیز آموزش معاشرت در شبکههای اجتماعی در کشور ما صورت نگرفته است و اکثر کاربران ایرانی بدون آشنایی با فرهنگ شبکه های اجتماعی در آن فضا حضور پیدا کرده اند.
اگر تا ۱۵ سال پیش کودکانی بودند که زنگ خانه ها را می زدند و فرار می کردند، حالا هم کاربرانی در شبکه های اجتماعی داریم که کامنت بیربط و شوخی و با لحن طعن و طنز می گذراند. مثل اتفاق اخیر که در صفحه فیس بوک “مسی” پیش آمد. اگر در شیطنت های کودکی یک خانواده آزار می دید و هویت آن کودک بازیگوش مجهول باقی می ماند اما در «شیطنت های فضای مجازی» کنونی همه از این نوع رفتار مطلع می شوند و حیثیت و اعتبار یک ملت زیر سؤال می رود.
امروز فرهنگ و فناوری در هم تنیده شدهاند. چرا که فناوری توانسته فرهنگ خاص خودش را بهوجود آورد این «شیطنت های فضای مجازی» چه خوب و چه بد، بیانگر فرهنگ ایرانیها در فضای مجازی میشود و باید این را برای مردم ایران زودتر از اینها میگفتیم و آموزش میدادیم. ضمن اینکه در فضای مجازی ما با پدیده «سرعت فرهنگی» مواجهیم. یعنی کافی است یک کاربر جرقه ای را به یک انبار باروت بیندازد و این آتش دامن همه را بگیرد و بر تمام وجوه زندگی فردی و جمعی انسانها اثرگذار باشد.
تعبیری که من برای این پدیده که عمدتا از سوی کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی رخ داده به کار میبرم و جزئی از توان منحصر بهفرد این رسانههای نوین بوده، دومینوی «شبکههای اجتماعی» است. این دومینو باعث شد رویه غلطی که ممکن است بدون منظور یا شوخی شروع شده باشد به توهین تبدیل بشود و بعدا به یک فاجعه. از قابلیت های شبکه های اجتماعی این است که رویدادها دومینو وار در قالب شبکه اثر خود را می گذارد و متأسفانه دیگر پای یک نفر در میان نیست یک جامعه در مقابل اثرات این کنش قرار می گیرند.
نکته دیگری که میتوان در ویژگیهای کامنتها در شبکههای اجتماعی دید این است که عموما کاربران در شبکه های اجتماعی با مسائل بسیار سطحی برخورد می کنند و عمیق با مسائل مواجه نمی شوند. در این مسئله، جوگیر شدن که به خاطر همان نگاه سطحی اتفاق می افتاد. یعنی این سایتهای شبکههای اجتماعی، سطحی اندیشیدن را جایگزین فرهنگ عمیق اندیشیدن میکند. بنابراین روابط، پیامها و نظرات کاربران، سطحی است. بودریار عبارتی دارد که در فضای مجازی دیگر آدمیان نیستند که به یکدیگر صحبت می کنند، بلکه با پیام هایی مواجه هستیم که در کامپیوترها رد و بدل می شوند. یعنی این پیامها به تنهایی قرار است جایگزین ارتباطات کلامی، لحن و زبان بدن ما باشند.
در پایان این فرضیه که محدودیت های دسترسی به شبکه های اجتماعی هم می تواند یکی از دلایل کامنت های توهین آمیز در صفحات زایتسف، فابیوس و مسی باشد هم تا حدی درست است چرا که همین محدودیتها و فیلترینگ باعث شده ما از آموزش و فرهنگسازی این رسانههای نوین غفلت کنیم. چون همه نگران آموزش مبحثی هستند که فکر میکنند غیرقانونی است! اما نه تنها محدودیت مانع فرهنگ سازی است بلکه این شکل بیان عقیده یک مقدمه ای دارد که در مدارس، دانشگاهها و صدا و سیما باید به عنوان یک موضوع درسی به آن پرداخت. چرا که امروز مردم خودشان رسانهدار شدهاند باید به آنها اهمیت این موضوع را گفت. فیسبوک، توییتر، یوتیوب، اینستاگرام و وبلاگها و… همه رسانههایی شدهاند که امروزه همین مردم تولیدکننده محتوای آن هستند. امروزه این رسانهها در کنار روزنامه و وبسایت و رادیو و تلویزیون جای گرفتهاند گرچه ممکن است فکر کنیم اهمیت آنها بالاتر است ولیبه هرحال رسانهاند و میتواند در پارهای از موارد قویتر از اینها عمل کند. رسانههای اجتماعی همیشه جز سوژههای خبری رسانههای جمعی شدهاند که خبرهای مثبت و منفی منتشرشده در آنها در رادیو و تلویزیون و روزنامه به آن پرداخته میشود. امیدوارم دستگاههای متولی فرهنگسازی رسانههای نوین در کشور برای عدم وقوع موضوعاتی از این قبیل برنامهریزی کرده و آموزشهای عمومی همگانی را در دستور کار خود قرار دهند و به امید روزی که با رفع فیلترینگ شبکههای اجتماعی، امکان دسترسی را برای سایر کاربران فراهم کنیم و منش و فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی خودمان را برای جهانیان در این رسانهها نشان دهیم.”
۲۴ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
بی تربیتی یک نفر چه ربطی به آموزش استفاده از شبکه های اجتماعی دارد؟ این واژه های دهن پرکن دیگر چیست؟ آقای دکتر! در کجای دنیا برای گذاشتن کامنت در فیس بوک به آدمها آموزش فرهنگی یا «آموزش معاشرت در شبکه های اجتماعی»!!! می دهند؟ می شود راهنمایی بفرمایید؟
«فرهنگ عمیق اندیشیدن در سایت های اجتماعی»؟؟!! می شود اول یک شبکه اجتماعی مثل فیس بوک را تعریف کنید؟ و بفرمایید چه ارتباطی بین کانسپت فیس بوک با عمیق اندیشیدن است؟
دوست عزیز آقای نجفی در نقد سخنان شما من هم دیدگاهم را از یک درس خوانده رشته مدیریت امور فرهنگی و همچنین ارتباطات عرض می کنم:
۱- سوال شما هم از همان جنس سطحی بودن دیدگاه شماست چون آموزش و فرهنگ را واژه های دهان پر کن می بینید.
۲- اگر بخش های پایانی متن را دقیق تر بخوانید متوجه می شوید که گفته منظور از آموزش چیست؟ آموزشی که مردم بدانند باید مسئولیت پذیر باشند نسبت به حرفی که در رسانه می زنند. مسئولیت داشته باشند نسبت به خود و جامعه و دیگر ملت ها و قومیت ها. این یعنی آموزش معاشرت در شبکه های اجتماعی.
۳- اصلا بحث عمیق اندیشیدن و سطحی اندیشیدن بحث فقط دکتر نیست که اینجا گفته. بلکه این بحثی است که منتقدان جامعه اطلاعاتی هم همواره گفته اند. طبیعی است که در شبکه اجتماعی کوتاه نویسی دارد و لایک ها سریع کلیک می شود. کاربر فرصت ندارد سر فرصت تک تک مطالب و کامنت ها را بخواند و … اینها می شود سرعت مخرب فناوری. یعنی همانی که باعث سطحی شدن کاربران می شود.
چه حرفیه آقای نجفی؟
بی تربیتی یک نفر؟ یک فاجعه و یک سونامی برای فرهنگ ملت ایران بوجود آوردند بعد می فرمایید بی تربیتی به آموزش چه ربطی داره؟ آموزش دیگه چیه؟ بچه هم آموزش نبینه بی تربیت میشه.
اینکه نوشتین “کجای دنیا برای گذاشتن کامنت در فیس بوک به آدمها آموزش میدهند؟” کی ایشون این حرف رو زده؟ این هم یک نگاه سطحی شماست. کجاهای این متن این بوده که شما این بردداشت رو کردین. عزیز دلم آقای دکتر راست گفته. مشکل آموزش داریم. وقتی صدا و سیما فیس بوک در آن کلمه ممنوعه است جز در مواردی که آمار طلاق را میخواهند اعلام کنند همین می شود. اصلا شده بیان یه برنامه بذارن بگن آقا کاربردش اینه و باید احتیاط کنین این یه رسانه هست. حرفی که می زنین نشون دهنده شخصیت شماست و کارهاتون نشانده فرهنگ شماست؟
نکته آخر هم اینکه آقای نجفی اصلا شما مشکل را در چه می دانی؟ و راهکار شما چیه؟ تو اصل موضوع رو فراموش کردی و مسایل دیگری رو مطرح کردی؟
نجفی جان. لحن خود شما عین همان رفتار کاربران شبکههای اجتماعی است. اصلا شما عمیق فکر کن در شبکه های اجتماعی
با سلام
ضمن تشکر از پاسخ های آقا دکتر حسین امامی در خصوص این فرمایش ایشان که فرموده اند : “«شیطنت های فضای مجازی» چه خوب و چه بد، بیانگر فرهنگ ایرانیها در فضای مجازی میشود و باید این را برای مردم ایران زودتر از اینها میگفتیم و آموزش میدادیم. ضمن اینکه در فضای مجازی ما با پدیده «سرعت فرهنگی» مواجهیم. یعنی کافی است یک کاربر جرقه ای را به یک انبار باروت بیندازد و این آتش دامن همه را بگیرد و بر تمام وجوه زندگی فردی و جمعی انسانها اثرگذار باشد.”
به نظر میرسد این جملات ایشان خیلی جای تامل و تعمق دارد، متاسفانه رفتار غلط و اشتباه تعدادی از کاربران خیلی زود تیتر محافل خبری و فضای مجازی شد ، و همانطور که آقای حمید رضا نجفی تذکر داده اند این مسئله بی تربیتی شخص رانشان میدهد .
ولی کردار غلط از هرکس و در هر محیطی چه مجازی و یا جغرافیایی سر بزند غلط شمرده میشود .
بهتر است از امکانات و فضای مجازی با توجه به سرعت و خیل کثیر کاربران آن درجهت پیشرفت و توسعه و از همه مهمتر معرفی توانمندی هایمان بهره بگیریم ، نباید بعضی از صفت های مذموم ، رفتار و عادت ما تلقی شود . بالعکس باید رفتارمان متناسب با جامعه و فرهنگ مان باشد .
بزرگی انسانها بخاطر افکار و رفتار بزرگ آنان میباشد . نلسون ماندلا یکی از انسانهای بزرگ دوره معاصر بود .که حتی مخالفین و دشمنان هم مجبور به ادای احترام به او شده اند .
آقای نجفی عزیز اگر بپذیریم که فیسبوک یک رسانه است.برای استفاده درست و بجای آن نیاز به فرهنگ سازی است.رسانه های اجتماعی دفتر خاطرات نیست که ما هر چه دلمان خواست بنویسیم.فضای عمومی است و بایستی حریم ها و قانون و قواعد خاص آنها حفظ شود.بیشک در هر موردی بایستی اصحاب و کارشناسان آن مورد اظهار عقیده و نظر کنند و امثال آقایان دکتر در این زمینه استخوان خورد کرده و مطالعه و اندیشه کرده اند.آری برادر هر چیزی در این دهکده جهانی نیاز به فرهنگ و فرهنگ سازی دارد.
سلام جناب زندی عزیز
بدون هیچ قضاوتی در خصوص کامنت؛ این لینک برای آشنایی شما با تحصیلات و سوابق کاری آقای حمید رضا نجفی:
http://www.iraninfocom.com/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%86/
موفق باشید
دوستان عزیز
من با دوستم محمود قرار گذاشته ایم که در این مورد مقاله ای تهیه کنیم و در این بخش قرار دهیم. وقتی در وبلاگ آمد، خوشحال خواهم شد آن را نقد کنید.
خواهش می کنم شما هم مقاله ای در این مورد بنویسید، چون دیکته نانوشته غلط ندارد.
جناب زندی، آقایان سالارکیا، و آقای رسایی، خواهش می کنم این بخش را داغ کرده، شما هم مقالات خود را برای محمود بفرستید تا در این مورد بیشتر با هم به گفت و گو بنشینیم. من با خواندن مقالات پرمایه تان (در حوزه ی شبکه های اجتماعی!) قطعا سر تعظیم در مقابل مراتب علمی شما پایین خواهم آورد.
جناب زندی
فیس بوک یک صفحه وب است که می تواند «رسانه» (Media) هم باشد، اما رسانه ی جمعی (mass media) نیست. «شبکه ای جمعی» می تواند باشد، همچنان که می تواند «شبکه ای خصوصی» باشد.
– ۱۰۰ درصد با عبارت، مفهوم و محتوای «فرهنگ سازی» مخالفم (این نظر شخصی من است). فرهنگ ساختنی نیست. شکل گرفتنی است: با عوامل خواسته و ناخواسته، متاثر از بی شمار فاکتور تاثیرگذار.
– فیس بوک (در معنای عام آن)، یعنی جایی که بیش از ۱ میلیارد عضو وجود دارد، می تواند «شبکه ای اجتماعی» محسوب شود، ولی فیس بوک (در معنای خاص و به معنای یک صفحه ی فیس بوک) دیگر «شبکه اجتماعی» نیست، بلکه «صفحه ای خصوصی»به شمار می رود.
– اتفاقا فیس بوک می تواند دفتر خاطرات هم باشد. خود من گهگاه خاطراتم را در آن می گذارم!
– صفحه فیس بوک فضای عمومی (Public place ) نیست، حریم و قوانین و قواعد آن هم مربوط به حفظ حقوق مدنی افراد است و به خود آنها مربوط می شود و هیچ حریم و موازین عرفی، اخلاقی و شرعی هم ندارد، جز آنجایی که به حریم کسی وارد شود.
– این قضیه هیچ ربطی به اصحاب و کارشناسان ندارد. فیس بوک یک حریم خصوصی است. بهتر است اصحاب و کارشناسان در جای دیگر به دنبال نان و آب بگردند.
– نیازی نیست کسی درباره فیس بوک یا شبکه های اجتماعی دیگر استخوان های مبارکش را خورد کند تا صاحب نظر شود. الان هر بچه ۵ ساله ای در دنیا می داند فیس بوک یا توییتر چیست. لطفا با این اصطلاحات و واژه ها، از موضوع اصلی که بی تربیتی عده ای است ، دور نشوید.
– این واژه «دهکده جهانی» هم شده مثل نسخه از پیش نوشته دکترهای طب.
– آقاجان کجای دنیا آمدند و برای نوشتن جمله های شخصی در محیطی شخصی از طریق رسانه ای جمعی فرهنگ سازی کردند؟
– مساله در درجه اول، فقدان تربیت خانوادگی عده ای است که هرچه در دستشان بگذاری، مطابق تربیتشان عمل می کنند.
جای تاسف دارد که بعضی کارشناس های ارتباطی ما حتی در مورد مفاهیم و ابزارهای رایج ارتباطی، هنوز دچار سردرگمی ماهوی هستند. حال که حرف از ارتباطات است، بهتر نیست ببینیم چرا این داستان فحاشی به مسی اینقدر امروزه بزرگ شده؟ مگر همیشه نبوده؟ مگر خارجی ها فحش نمی دهند؟ چرا حالا که دولت در تلاش است استفاده از فیس بوک را آزاد کند، این بحث اینقدر مهم شده؟ عجیب است که حداقل کارشناس های ارتباطات ما به جای پشتیبانی و حمایت ۱۰۰ درصد از این اقدام دولت و استفاده از پتانسیل های شگرف این وب سایت، با طرع عناوینی مثل لزوم «آموزش همگانی» یا «فرهنگ سازی»، اشکال تراشی می کنند و خودشان بر محدودیت ارتباطی در کشور می افزایند!
درود آقای حق وردی عزیز
جناب آقای زندی حقیقتا درست گفته اند و ذکر سوابق آقای نجفی منافاتی با سخنان ایشان ندارد. آقای نجفی هیچ تجربه و تخصصی در حوزه شبکههای اجتماعی نداشته اند. وی به معناشناسی در ارتباطات و رسانه ها پرداخته و بعد در دکتری هم نقش ارتباطات در تجارت را موضوع کار خود قرار داده اند.
اتفاقا باید به خدمت شما عرض کنم که من در حال حاضر اداره و مدیریت چندین صفحه از فیس بوک اشخاصی را در دست دارم که هرکدام بالای ۱۰ هزار نفر طرفدار دارند و یکی از تخصص هایم در زمینه تحلیل و آنالیز پیام ها در فیس بوک است.
سوابق شما چیست؟
آقای نجفی
چرا تاکنون اسمی از شما به عنوان تحلیل گر شبکه های اجتماعی و یا مطلب و مقاله ای از شما در این حوزه ندیده ایم؟ ممنون می شوم لینک هایی از مقالات و یا سخنرانی های خود در حوزه شبکه اجتماعی را ببینیم
بعید می دانم در این صورت باز هم مشکل شما حل شود.
حتما می دانید که در مورد شرکت ها و فروشگاه های عظیم بین المللی، بخش بزرگی از فعالیت های تجاری، تبلیغی، آموزشی و حتی مکالمات و ارتباطات بینابینی از طریق صفحه فیس بوک این شرکت ها صورت می گیرد و اصولا تخصص ارتباطی در زمینه تجارت، نمی تواند بدور از دانسته های مربوط به شبکه های اجتماعی باشد!
جناب صالح عزیز:
من در مورد متن شما مطلبی ننوشته ام که در مقام پاسخ به من برآمده اید. شما که متخصص مدیریت فرهنگی و ارتباطات هستید، باید بدانید که کامنت پای مطالب، مربوط می شود به مطلب مندرج. اینجا وبلاگی تخصصی است نه یک شبکه اجتماعی که شما مرا مخاطب خود قرار داده اید.
اما اگر علاقمند به بحث در این مورد هستید و قصد دارید محتوای کلامتان را با عنوان تخصص تان قوت بخشید، لطفا بفرمایید:
– «مدیریت فرهنگی» چیست؟ یعنی شما تخصص در این دارید که فرهنگ جامعه (یا بخشی از جامعه) را مدیریت کنید؟ ممکن است بفرمایید این رشته در خارج از کشور با چه عنوانی تدریس می شود؟ آیا مدیریت فرهنگی در واقع همان «مدیریت تربیتی» است؟
– چه چیزی این مجوز را به شما می دهد که به مردم آموزش دهی مسوولیت پذیر باشند؟
– صحبت از فیس بوک است. اینکه مردم نسبت به حرفهایشان در رسانه مسوولیت پذیر باشند، چه ربطی به فحش و بد و بیراه گفتن در فیس بوک دارد؟ از کجا می دانید مسوولیت پذیر نیستند؟ خیلی از آنها می توانند جلوی شما بایستند و با قبول مسوولیت فحش هایی که داده اند، همان ها را تکرار کنند. در این صورت چه می کنید؟ می روید سمینار می دهید با عنوان: «ارتقای فرهنگ جامعه و مسوولیت پذیری آنچه در رسانه برزبان رانده می شود، راهکارها و پیشنهادات»؟
– «سرعت مخرب فن آوری» کدام است؟ این عبارت، زاییده یک ذهن جهان سومی با توهم توطئه است.
– بی تربیتی یک عده چه ربطی به کوتاه بودن پیام ها در شبکه اجتماعی دارد؟ چه ربطی به سطحی شدن کاربر دارد؟ اصلا سطحی شدن یعنی چه؟
آقایان عزیز، دوستان من.
انتقاد من به روش تحلیل دکتر امامی بود، نه اصل مساله: روش شناسی تحقیق (Methodology)، نه دیدگاه تحقیق (َApproach) ! هرچند دیدگاه هم زیادی کلان نگر است و با یک تحقیق علمی جزیی نگر فاصله دارد.
اگر فرم پیام من تند بود و خوش آیند دوستان نبود، عذرخواهی می کنم.
جناب نجفی عزیز
اول عذرخواهی تان را باید از آقای دکتر امامی بکنید که لحن متکبرانه شما و نیشهای اینگونه خود را در کامنت اخیرتان مشخص کرد.
من در اینجا قصد دفاع از خودم و رشته ام ندارم و این توهین شما را به هم رشتهای های خودم جدی نمی گیرم. فقط نشان داد که معنایی که شما این چند سال در پی اش بوده اید باید شما را به عمق صحبت ها می برده که آقای مرادی به خوبی به آن اشاره کرده اند نه سوالهای سطحی و بی ربط.
مسئولیتپذیری را هم به خوبی توضیح دادم که متاسفانه شما نیز سطحی خواندید و مفهوم آن را نگرفته اید.
با کمال احترام به استاد محترمم که باز شما در کلام مغرضانهخودتان تحلیل و اندیشه ایشان را “زاییده یک ذهن جهان سومی با توهم توطئه”!!! خواندید باید به اطلاع شما برسانم اتفاقا اصطلاح سرعت مخرب فناوری اولین بار توسط آقای پاول ویریلیو که نظریه پرداز حوزه امور فرهنگی است دقت بفرمایید فرهنگی!!! و اتفاقا در همان کشوری که شما رفته اید و درس خوانده اید یعنی فرانسه !!! نظریه پردازی شده است پس این تفکر جهان سومی هم نیست و تحلیل دکتر امامی ریشه تئوریک و علمی دارد. بنابراین روش تحلیل ایشان هم می توان گفت درست بوده.
دوست عزیز آقای نجفی، اینکه شما چون خارج تحصیلکرده اید دلیل نمی شود که یک انسان روشنفکر هستید و باقی را جهان سومی بدانید خیر شما هم از همین کشور جهان سومی ایران هستید تفاوت شما و ما این است که جنابعالی نتوانسته اید در آزمون دکتری ایران قبول شوید و به دانشگاه راه پیدا کنید ترجیح دادید در خارج که راحت تر از این است بروید.
به هر حال اگر من هم مانند سایر دوستان در پاسخ به شما ناراحت شدم به خاطر همان کلام اولیه و لحن تند شما بود. چون من که دکتر امامی را می شناسم و شاید دوستان دیگر هم که در این بحث شرکت کرده بودند ایشان را دیده اند و می شناسند که محجوب و متواضع هستند و این لحن شما برازنده نه شخص شما و نه ایشان بود. حتی دیدگاه های ایشان بسیار نسبت به تکنولوژی و استفاده از شبکه های اجتماعی مثبت است و تا جایی که مطالب و سخنرانی ها و کلاسهای ایشان را دنبال کردم نگاه توطئه ندارند.
به هر حال سپاس از شما.
آقای صالخ عزیز
من نه شما را می شناسم و نه دکتر امامی را. انتقادی وارد کردم به متن صحبت هایشان. هیچ بحثی هم در سواد و مرتبه علمی شان ندارم. باز هم عذرخواهی می کنم از بابت لحن پیغام اولم (اتفاقا از محمود خواستم آن را حذف کند، اما پیغامم را ندید). اما این باعث نمی شود که نقدم را نادیده بگیرم. از نظر من (بی هیچ ادعا) نظرشان نادرست بود، مثل پزشکی که بیماری را به اشتباه تشخیص داده باشد. در هر حال من به عنوان یک دکتر (پزشک) دیگر این حق را دارم که بگویم تشخیص ایشان نادرست بوده، اما قبول دارم که لحن نگارشم نادرست بوده.
احساس شما را نسبت به استادتان درک می کنم، اما (از دیدگاه علمی) این احساس نباید مانع بی طرفی شما در نقد صحبت های ایشان شود، همین طور باعث موضع گیری علمی نسبت به منتقدان ایشان.
من به رشته شما توهین نکردم. از شما سوالی پرسیدم که بی جواب ماند. از شما پرسیدم نه هم رشته ای های شما! شما که نماینده ی همه ی هم رشته ای هایتان نیستید؟
از نظر من (این نظر شخصی من است) یک کارشناس ارتباطات که حرف از «سرعت مخرب ارتباطات» کند، یک ذهن عقب مانده جهان سومی دارد، حال در هر جای دنیا که می خواهد زندگی کند و پاسپورت هر کشور را که می خواهد، در جیب داشته باشد. او در مقابل نظریه ی «دهکده ی جهانی» قرار می گیرد و به این طریق در مقابل آن موضع گیری می کند، در حالی که آیفون در جیب دارد (که حاصل همان تفکر سرعت در ارتباطات) است.
در مورد بخش آخر نوشته هایتان (آزمون دکترا و …) هم توهین به زندگی شخصی من بود. درست است که من مطالب استاد شما را نقد کردم و در مورد رشته تان از شما سوال پرسیدم، اما این ربطی به این طرز حرف زدن شما نداشت.
منتظر مقاله شما خواهم بود
با سلام
این مطلب رو یکی از دوستان در Plus+ بازنشر کرده بود و خواستم اینجا از دکتر امامی تشکر کنم و با کامنت ها مواجه شدم.
بنده دکترای ارتباطات و این حرفا ندارم ولی مطلب به نظرم صحیح آمد… البته آقای دکتر امامی یه مقداری هم به نفع کاربران ایرانی فیس بوک در انتخاب جملاتشان مسامحه کرده اند… ایرانی ها زنگ را نزده اند و فرار کنند بلکه بی ادبی را به حد اعلا رسانده اند.
از آقای دکتر و سایر عزیزان که وارد این بحث شده اند تشکر می کنم…. این مقوله جای کار بسیار دارد و خوب است که صاحب نظران در این خصوص دست به قلم شوند و تضارب آراء پیش بیاید.
ضمنا به نظرم فیس بوک تا جایی که محدود به گروه دوستان بشه خصوصی است ولی وقتی کاربرها تشریف می برند و زیر پیج یه شخصیتی که کلی طرفدار داره چرت و پرت می نویسن دیگه این یه خصوصیت فردی نیست. وقتی یه جمعیت این کار رو انجام می دهند و باعث آبروریزی یه مملکت می شند (اونهم نه یکبار و دوبار، بلکه چندین بار) اگه مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگیره چه بسا بارها و بارها تکرار بشه.
فکر می کنم دوستان محترمی که نظر می دهند اونهم در یک وب سایت تخصصی بهتره به جای حمله به تخصص همدیگه، سعی کنند که این مساله رو از زوایای مختلف مورد بررسی قرار بدهند تا شاید ان شاء الله شاهد روزی باشیم که از این بی ادبی ها اونهم در این سطح گسترده مشاهده نکنیم
موفق باشید
جناب صالح
در حال ترجمه ی فرانسه – فارسی زندگی نامه Paul virilio هستم تا برایتان بفرستم. نمی دانم مشکل شما با محل تحصیل من (فرانسه) چیست، اما لااقل این شانس را به من می دهد که به یک زبان خارجه مسلط باشم و هر آشی را که به خوردم دادند، نپذیرم.
محض اطلاعتان پل ویریلیو یک «معمار» فرانسوی است نه «یک فعال فرهنگی». اصلا در فرانسه ما تخصص یا سمتی به اسم «فعال فرهنگی» نداریم. فعلا همین را داشته باشید تا مابقی را هم کتبا برایتان بفرستم.
دوستان عزیز
من با دوستم محمود قرار گذاشته ایم که در این مورد مقاله ای تهیه کنیم و در این بخش قرار دهیم. وقتی در وبلاگ آمد، خوشحال خواهم شد آن را نقد کنید.
خواهش می کنم شما هم مقاله ای در این مورد بنویسید، چون دیکته نانوشته غلط ندارد.
جناب زندی، آقایان سالارکیا، و آقای رسایی، خواهش می کنم این بخش را داغ کرده، شما هم مقالات خود را برای محمود بفرستید تا در این مورد بیشتر با هم به گفت و گو بنشینیم. من با خواندن مقالات پرمایه تان (در حوزه ی شبکه های اجتماعی!) قطعا سر تعظیم در مقابل مراتب علمی شما پایین خواهم آورد.
آقای دکتر نجفی عزیز.بنده هم تحصیل کرده در حوزه جامعه شناسی هستم ، اگر بپذیریم که حضور در رسانه های مجازی یک رفتار بحساب آید، پس آن رفتار نماینده یک فرهنگ است، چون در تعریف فرهنگ به مجموعه آداب و رسوم و رفتار و… را فرهنگ گوییم.البته علمای علوم اجتماعی تعاریف متفاوتی از آن دارند.نتیجتا رفتارشرکت کنندگان در این شبکه ها میتواند نشان از فرهنگ غنی ویا بالعکس باشد و بهتر است که بپذیریم نیاز به فرهنگ سازی در جامعه داریم.اتفاقا رسالت شما استاد ارتباطات سنگین تر است.سربلند باشید.
بابت کامنت ها متاسف شدم. یکی از مشکلات بحث های علمی ما همین است که همه به دنبال اثبات خودشان هستند. آنقدر که اصل موضوع فراموش می شود…
سلام بر همگی دوستان… تمام نظرات را با دقت خواندم… من با اقای نجفی کاملا موافقم و اینجا سوتفاهماتی پیش آمده.. ایشان قصد توهین به کسی را نداشتند چرا این دوستان بحث را به اینجا کشانده اند واقعا خودش جای بحث دارد. شاید هم این همه افراد یک نفر باشند که ما نمی دانیم. به نظرم در این روزهایی که قرار است فیلتر شبکه های اجتماعی از طرف دولت در حال بررسی است که برچیده شوند واقعا جای تاسف است از آقای دکتر امامی که اینگونه نقد کرده اند. از ایشان بیشتر از این ها انتظار می رود. کسی که خودش را مدعی می داند که در ارتباطات فردی تحقیقاتی است که نباید اینگونه برخورد کند. البته این را هم بگویم با بی فرهنگی بازی و جوگیر شدن عده ای از ایرانی ها کاملا مخالفم ولی در همه جای دنیا مرسوم است که می آیند و نظرشان را می گویند و حتی فحش هم می نویسند که به نظر من دلیل بر فرهنگ سازی نیست. ذاتا نمی توان فرهنگ سازی کرد در شبکه های اجتماعی، زیرا خود این شبکه های اجتماعی جایی هستند برای ناگفتنی های مردم. تریبونی که هر کسی حق دارد صدای خودش را به هر نحوی که می خواهد به دیگران برساند. فرهنگ این گونه موارد در دل خودش است. ربطی به ایرانی و غیرایرانی بودن هم ندارد. به نظرم کار این عده ای این گونه برخوردها را داشته اند درست نیست ولی جلوی این رفتارها را هم با آموزش نمی توان گرفت.