در ستون خوانندگان یکی از روزنامهها به یک ایده خیلی خوب برخورد کردم.
در راستای اینکه مردم ما از سطح فرهنگی بسیار بالایی برخوردارند، و در همین راستا فیلم های خانوادگی مردم اصلا روی سی دی یا بلوتوث دست به دست و جابجا نمیشوند، از آنجایی که اصلا جوکهای ناجور با اس ام اس از یک گوشی به تعداد نامحدودی گوشی جابجا نمیشود و در مهمانیها آقایان یا خانمها در گوشهای با خیره شدن به صفحه کوچک یک گوشی، ناگهان زیر خنده نمیزنند، از آنجایی که بعد از راه افتادن سرویس پیامهای مولتیمدیا روی گوشیهای تلفن همراه، هیچ عکس یا فیلم زنندهای در این سرویس اشاعه پیدا نکرد، از آنجایی که همه فیلم های خوبی از گزند باندهای ضبط و تکثیر غیرمجاز فیلم مصون ماندهاند و حتی فیلمهای اکران نشده در سینماها در دست فروشندگان کنار درب مترو یا خیابانهای اصلی به فروش نمیرسد و از آنجایی که باقی ماجرا را خودتان نمی دانید …
در ستون خوانندگان یکی از روزنامههای صبح با ایده خیلی خوبی را خواندم.
خواننده محترم گفته بود:
میخواستم از آقای مهرجویی به خاطر فیلم سنتوری تشکر کنم و اینکه بگویم من مایل هستم به خاطر دیدن آن فیلم پولی را به حساب ایشان واریز کنم.
خاطرم هست در دو سه ماه گذشته که زمزمه حضور درخشان فیلم سنتوری در شبکه قاچاق فیلم و سی دی بر سر زبانها بود، از پیامهای هشدار دهنده انیمیشن ستاد مبارزه با قاچاق فیلم که در ابتدای فیلمهای جشنواره فیلم فجر پخش میشد، متنبه نشدم و سرسختانه در صدد تهیه فیلم مذکور بودم. اما ای کاش سی دی خام به جای آن کارتونهای قدیمی و فیلمهای چندتکه پارهای که خریدم، نصیبم میشد. به هر حال در یک اتفاق پیشبینی نشده، دیروز در منزل یکی از اقوام توفیق دیدن این فیلم بینظیر را پیدا کردم.
بگذریم از ایده این خواننده محترم عرض میکردم. خوب اگر واقعا چنین مکانیزمی به صورت خودجوش در جامعه ما شروع می شد، واکنش ما چه بود؟
بنده که شخصا با این دوست عزیز موافقم و در صورتی که از این به بعد فیلمی را از این طریق ببینم، مایلم هزینه بلیط سینمای خودم و همراهانم را پرداخت کنم و همچنین بعد از دیدن فیلم به شرط پرداخت بهای بلیط، آن را در اختیار دوستان فیلم ـ دوست خودم بگذارم.
اگر یک شماره حساب معتبر از طریق شرکت تولید کننده فیلم معرفی میشد که امکان پرداخت از طریق کارتهای شتاب را داشته باشد، من حاضرم جبرات خسارت کنم و بهای بلیط خودم و هر کسی که از طریق من فیلم را ببیند، بپردازم. حتی اگر این شماره فراگیر هم نباشد باز هم حاضرم وقت بگذارم و از طریق بانک بهای بلیطم را پرداخت کنم.
به هر حال برای مقابله با ضرر و زیان فیلمهای ماندگار سینمای ایران ایده بسیار خوب و مؤثری است.
یاد گفته استاد جلالی افتادم که می گفت: تغییر از من آغاز میشود.
۶ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
خدا گفت : آنجا که تنهایی من هستم ولی ما بندگان بازهم گناه می کنیم
آسیب شناسی پیشنهاد
من فکر کنم اینکار(تکثیر غیر مجاز) از حالت جرم گونه خود خارج می شودوقبه این عمل زشت که گاهی خودمان هم انجام می دهیم از بین می رود و دیگر کسی نمی تواند جلو آن را بگیرد.
دوماارزش و مقام فیلمساز به عنوان یک انسان هنرمند پایین می آید
و سوما اوائل کمیته امداد بیشتر درآمد خود را از صندوق صدقات تامین می کرد اما اکنون به علت ابتذال(منظور زیاده روی در تبلیغات و..) به معنای عام افرادی که مایل به صدقه دادن هستند کمند
نیاز سنجی
اما به قول شما این یک راهی است که جلو زیان تهیه کننده که مستقیما تداوم این فعالیت هنری را مخدوش می کند می گیرد
دوما فرهنگ اعتماد یک حرکت ضروری برای غنا بخشیدن به فرهنگ است و به قول شما تغییر را باید از خود شروع کرد
در هر صورت برای این پیشنها باید بیشتر فکر کنم امیدوارم موقعیتش پیش بیاید موفق باشید
من هم با این پیشنهاد موافقم. شاید بتوان به نوعی از دستاندرکاران سینما در این خصوص کمک خواست.
این هم نظر خانم سیدی، پی آر کرمانشاه:
با نظر شما و اون فردی که این ایده رو داده کاملا موافقم چون خود من با احساس بدی فیلم رو تماشا کردم واصلا دوست ندارم فیلم های اثر گذاری مثل علی سنتوری با ضررهای مالی جبران ناپذیری روبرو بشن .بهر حال استقبال می کنم از این ایده جالب وحا ضرم به هر شماره حساب معتبری که اعلام بشه بهای بلیط رو پرداخت کنم.
به نظر من تنها راه هوشمندانه ای که بوسیله آن آقای مهرجویی توانستند اندکی از ضررهای مالی را جبران کنند همین بود. هرچند که این مبالغ فقط درصدی را باز میگرداند اما با ضررهای غیر مالی چه باید کرد؟ با دلسردی هایی گریبان خیلی از کارگردانان ما را می گیرد که دیگر برای مردم کشور خود فعالیت نکنند؟ آنها را چگونه میتوان جبران کرد؟
محمود سلام چرا سایت را به روز نمی کنی خیلی مطلبت کهنه است یادت هست کی این مطلب مربوط به آقای مهرجویی و شماره حسابش را برایم خواندی ؟
دکتر جان، من که به روزم!!!
بعد از اون مطلب ۲ تا پست دیگه هم داشتم!!!
به هر حال شرمنده، باز هم بیشتر سعی می کنم.